مامایییی
* دو شبه بهانه می گیری و دوست داری کنار ما بازی کنی تا به خواب بری… من و بابا هم چون روزا کمتر کنارت هستیم مخالفت نمی کنیم… دیشب نشسته بودی رو تخت و داشتی آهنگ های موبایل بابا رو گوش می دادی … منم چشمامو بستم که تو زودتر بخوابی.. تا دیدی من دارم می خوابم نور موبایل رو گرفتی تو صورت من و گفتی:” مامایییی لالا نههه” آخر سر هم دیدی من جواب نمی دم اینقدر کف دست من لی لی حوضک کردی تا خسته شدی و بابا رو بیدار کردی بذارتت تو تختت الهی مامان فدات بشه این روزا خیلی خیلی بانمک تر و خوردنی تر از قبل شدی… مدام دل تنگت میشم… حتی وقتی تو خواب بعد از ظهر هستی دلم برات پر می کشه… * تمام منظورت رو می ر...
نویسنده :
مژگان..مامان ديانا
9:32