دياناديانا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

پرنسس دياناي من

تولدت مبارک عزیزم…

1390/6/10 22:41
198 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی، دخترک نازنینم، فرشته کوچولوی شیطون من، تولدت مبارک … چقدر زود یک ساله شدی، چقدر زود روزها پشت سر هم گذشت…

انگار همین دیروز بود که از تکون خوردن هات تو دلم لذت می بردم و فقط خدا می دونه چقدر باهات حرف زدم و از حس قشنگی که داشتم لذت می بردم… پارسال یه همچین ساعت هایی حال مامان خوب نبود و فهمیدم که به زودی بغلت می کنم … آخ که چقدر به خاطر ضعیف بودنت غصه می خوردم و می خورم … همیشه مامان جونت بهم می گفت تا مادر نشی نمی فهمی ! و من همیشه مدعی بودم که حس و حالش رو می فهمم اما وقتی خدا تو رو بهم داد فهمیدم مادر بودن چه حس عجیبیه.. فهمیدم همه آرزوهام تو هستی و بس.. وقتی تو بدنیا اومدی فهمیدم دیگه زیاد به فکر خودم نیستم!

حالا اینقدر شیطونی که یک لحظه یه جا بند نمی شی و مداوم در حال تاتی کردنی.. خیلی زود راه رفتن رو یاد گرفتی و بدون کمک راه می ری… تو این چند روز اخیر حتی اگر زمین هم بخوری باز بلند می شی و به راه رفتنت ادامه می دی…

می دونی مامانی برای جشن یک سالگیت خیلی برنامه ها داشتم، خیلی کارها دلم میخواست بکنم اما.. ببخش شرایط خیلی خیلی سختی به زندگیمون حاکم شده و همین شرایط مجال نداد برای تو کوچکترین کاری بکنیم! می دونم که سالها حسرت این روز و این شب رو خواهم خورد …

اینجا ۳ روزه بودی جوجه اردک زشت من … Kiss

اینجا تازه یاد گرفتی بودی که غلت بزنی

اولین باری که روی پاهای آبجی مژده خوابیدی

و اولین باری که خودت به تنهایی غذا خوردی (بعد از مرغ عاشق ماکارونی هستی)

و این هم آخرین عکست که همین یک ساعت پیش بعد از یه جنگ حسابی ازت گرفتم !!! Kiss

قربون این قیافه و موهای درهم و برهمت برم من خوردنی مامان… آخ مامانی اینقدر مزه داره دستامو بکنم تو موهات و به هم بریزمش… Kiss

بهترین ها مال تو عزیزترینم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)