دياناديانا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

پرنسس دياناي من

یادداشتک…

1390/7/8 10:12
245 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای شروع یک سالگیت پر از شیطنت و شیرین کاریهایی هست که دل همه ما رو برده.. فرشته خوبی ها ، دخترک مهربونم الان تو خواب نازی و تماشات اینقدر لذت بخشه که سیر نمی شم از تماشا کردنت…

* این عکست تو اولین عروسی که رفتی و واقعا خانم بودی و اذیتمون نکردی Kiss( عروسی دخترخاله مامان-سهیلا)

* کادوهای اولین سال تولدت: مامان جون و خاله یاسی بهت پول کادو دادن، عمه جون و عزیز هم برات یه سکه خریدن و من و بابایی هم برات یه النگو خریدیم…

* این روزا خیلی خیلی مهربون ترشدی و وقتی شیطونی می کنی فوری سر مامان رو میگیری تو بغلت… Kiss

*برای اولین بار موهات رو کوتاه کردیم و تو اینقدر گریه کردیو و جیغ زدی که همه خیابون ما رو نگاه می کردند :دی آخه موهات رو تو آرایشگاه مردونه کوتاه کردیم :دی

* وقتی ازت می خوام بوسم کنی اول یه کمی ناز می کنی اما بعد لبای خوشگلت رو می ذاری روی لپ مامان و بوس بوس می کنی…

* عزیزکم به راحتی راه می ری و عاشق این هستی که لب پله بشینی و پاهات رو آویزون کنی  و یا وقتی ثابت جایی ایستادی تکیه بدی و من می میرم برات وقتی تصمیم می گیری از شکم مامان به جای پله استفاده کنی و بشینی روی شکم مامان!‌

* همه چیز برای تو اسمش “آبه” هست و به هر چیزی می گی آبببه! مگر اینکه پستونکت رو بخوای و مدام بگی “م ممممه” البته وقتی دلت بخواد به غذا می گی “هام هام” اما نه بابا رو بلد صدا کنی نه مامان رو!!!

* تو خیلی شیطونی میکنی و مداوم جیغ می زنی و البته همه ما مجبوریم تحمل کنیم و لذت ببریم!!!!!! اما بعضی وقتها واقعا کلافه و روانیم می کن!‌ بعد از تولد یک سالگیت بردمت آتلیه و دریغ از یه ذره همکاری !!! اینقدر گریه کردی که بی خیال شدیم و به دو تا دونه عکس که تقریبا خوب هم نیافتاده بسنده کردیم!

*برای اولین بار هفته پیش رفتیم پارک ارم و تو خیلی خیلی دختر خوبی بودی! فقط سورتمه سوار شدی با مامانی که اون هم فقط تو بغل مامان کیف کردی :دی

* یه کیف کوچولوی مدرسه برات خریدم که فوق العاده خوشگله و وقتی می ریم بیرون شیشه آب و خوراکی و میوه -ت رو توش میزارم.. و مدام اصرار داری که کیف رو خودت حمل کنی روی دوشت و مامان می میره برات موش کوچولو وقتی کیف رو میذاری پشتت رو راه می افتی! و خودت رو می کشی برای ویترین مغازه ها …

* عاشق هاپو و پیشی هستی  و وقتی عکسشون رو برات میارم رو صفحه مانیتور داد و هوار راه میندازی و هاپو هاپو می کنی … البته به پرنده ها ارادت خاصی داری و تا می بینی باید شیرین زبونی کنی و مدام “کیش کیش” بگی!!!

* تو غذاها مرغ و گوشت رو خیلی دوست داری و عاشق میوه هستی… وقتی دلت میوه میخواد می ری طرف مامان جون و پشت سر هم می گی آبه و در یخچال رو می کشی و یا اینقدر با انگشت کوچولوت اشاره می کنی به اشپزخونه تا منظورت رو برسونی!

* کاملا حرفهای ما رو می فهمی و انجامشون می دی … دیروز برای اولین بار بهت یه دفتر دادم و چند بار تکرار کردم که این دفتر برای تو هستش و دادم دستت!! بعد از یک ساعت وقتی ازت خواستم دفترت رو بیاری و بذاری داخل کیفت کاملا متوجه شدی و انجامش دادی Kiss

* هفته پیش با بابایی رفتیم هایپراستار و تو اونجا اینقدر برای عروسک ها ذوق کردی که همه تعجب می کردند… یکی از عروسکها رو گرفته بودی تو بغلت و با احساس بوسش می کردی… البته اون عروسک الان تو سبد اسباب بازی هات جا خوش کرده…

*دو شب پیش برای اولین بار به کارتون عکس العمل نشون دادی و اینقدر خندیدی و کیف کردی که همه بی خیال کارامون شدیم و نشستیم تو رو نگاه کردیم!!!‌ اسم کارتون نمی دونم چی چی بود اما چند تا سنجاب بودن که آواز می خوندن و تو نفست بند می اومد از دیدن اونها…

* خنده هات بلند و صدا دار هست… تقریبا قهقهه می زنی و من می میرم برات عزیزممممم .. وقتی مماخ کوچولوتو جمع می کنی و تا می بینی ما می خندیم خودت غش می کنی از خنده …

از خواب بیدار شدی زودتر این نوشته رو باید برات پابلیش کنم وگرنه…………. :دی

دستت دارم دخترکم…

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)