دياناديانا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

پرنسس دياناي من

عیدت مبارک سیده خانم من..

1390/8/24 19:19
460 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته نازم.. عیدت مبارک مامانی.. من از صبح عطر زیر گلوتم مامان جونم.. دوستت دارم عزیز دلم ، زندگیم…  اتفاقات جدیدی که برات افتاده اینه:

* دندون هشتم بالاخره خودشو نشون داد… هورااااا

* به همه می گی آجیییی… عاشق مژده دختر خاله ات هستی و به محض اینکه برق راه پله روشن می شه یا صدای ژا میاد می دویی طرف در و آجی آجی می کنی.

* من نمی دونم چرا عاشق آشپزخونه ای!!!!‌مدام یقه من و مامان جون رو می کشی تا بلند شیم و بغلت کنیم و ببریم تو آشپزخونه و البته کابینت ها رو به هم بریزیم!!!!!

* مامانی خیلی خیلی شیطون شدی! اصلا نمی شه یه لحظه ازت غافل شد! چند روز پیش در حالی که شیشه بوفه ات رو از زیر بلند کرده بودی و داشتی تلاش می کردی خودتو جا بدی داخل ویترین دستگیرت کردم!

* خنده هات دل از همه برده… ناز می خندی و اینقدر نمک می ریزی که همه ما حمله ور می شیم بهت تا بوست کنیم…

* بغل کردن رو یاد گرفتی و وقتی اوج شیطونی هاته بدو دستاتو حلقه می کنی دور گردن ها و نفسمونو بند میاری عزیزم…

* مامان جون و خاله یاسی برات لباسهای سبز خوشگل عیدی خریدن .. من که عاشق کاپشن سبزی شدم که مامان جون برات خریده..

* و اما چیزی که خیلی خیلی مامان رو نگران کرده ادرار سوختگی هست که مدتیه گریبانت رو گرفته و اذیتت می کنه… دیگه واقعا نمی دونم چیکار کنم!‌فقط مونده روغن زیتون رو روی پاهات امتحان کنم ان شالله که جواب میده…

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)