پایان ۴ ماهگی…
دیانای مامان سلام … قربون خنده های شیرین اول صبحت برم که کلی بهم انرژی می ده هر روز …
دختر مامان فردا آخرین روز ۴ ماهگیت هست و کلی کارای جدید یاد گرفتی.
* راحت به دستات حمله می کنی و می خوریشون
* می تونی دستای مامانو بگیری و ببری طرف دهنت و هر بار که مامان دعوات می کنه غش غش می خندی …
* به پهلو می چرخی و مامان باید حواسش رو جمع کنه چون هنوز نمی تونی یه دستت رو از زیر بدنت بیرون بیاری …
* اولین صدای معنی دار (از نظر خودت البته) رو مداوم با مامان تکرار می کنی …
* حسابی با صدای بلند جیغ می زنی و ذوق می کنی و خونه رو می ذاری روی سرت …
* شیشه شیرت رو می شناسی و براش حسابــــــــــــی دست و پا می زنی …
* ۲-۳ روزیه وقتی خوابت میاد خودت آروم میگیری میخوابی و اصلا مامان رو اذیت نمی کنی…
* اینم دیانای هندونه ای مامان تو اولین شب یلدا… البته بعد از تلاش های فراوان همین یه دونه عکس رو هم شد ازش بگیرم…
پ.ن: دیانا شنبه واکسن داره تو رو خدا دعا کنید بچه-م زیاد اذیت نشه با این وضعیت جسمی بدی که دارم نمی دونم چطوری می تونم خوب ازش مراقبت کنم…