بدون عنوان
عشقم…
۲۶ هفته است تو دل مامان خونه کردی و به لطف خدا داری رشد می کنی..عزیزک دلم نزدیک ۲۲ هفته هست که باهات حرف می زنم و برات شعرمی خونم اما مادری برام جالبه که تو اوج احساسم هنوز هم تو رو مژده صدات می کنم و ناخودآگاه قربون صدقه مژده می رم …
عشق مژده تو وجودم همیشه بوده و خواهد بود…
پ.ن:
*وقتی به بابا رضا می گم ماجرا چیه می خنده و می گه:”من تعجب می کنم این همه برای دوری مژده می سوزی امام وقتی اینجاست خیلی عادی برخورد می کنی باهاش” و من ساعت ها تو مغزم این می چرخه(!!!!)
* برای دوستان تازه باید بگم که مژده دخترک خواهرمه که من زندگیم رو ازش دارم و براش۴-۵ سالی نوشتم و الان مامان جونش اینجا براش می نویسه…
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی