نمی دونم!!
سلام دختر گلم…
دعوا نکن مامانی رو می دونم، خوب می دونم که خیلی وقته برات ننوشتیم اما تو یکی که خوب شاهد بودی و هستی که چقدر گرفتاریم! مامانی تو تایید کن حرفامونو تا دوستامون باور کنن و به حساب بی معرفتی نذارن…
تو که خوب می دونی چقدر دلامون آشوبه و چقدر دلواپسیم و از همه بیشتر چقدر خسته ایم؟
هفته دیگه این موقع ها جشن شروع زندگیمون ان شالله به خوبی و خوشی تموم شده و برگشتیم خونه مون.
راستش دلم نیومد روزهای این چنینی رو ثبت نکنم.. اما جایی که دلم بخواد توش بنویسم پیدا نکردم!
امشب راهی کرجیم و روز یک شنبه و دو شنبه در پی مقدمات کار .. ان شالله روز سه شنبه جشن حنابندونمون رو برگزار می کنیم و روز پنجشنبه هم جشن عروسی مون…
مامانی تو هم برامون دعا کن…
الان یه بغض گنده تو گلومه و منتظره تا سرازیر بشه :دی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی