دياناديانا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

پرنسس دياناي من

با یه عالمه تاخیر..

1390/2/20 12:57
196 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم…

کوچولوی مامان، حسابی شروع کردی به شیطنت و دل از همه بردی.. ما یه هفته ای میشه تهران هستیم و تو حسابی از خاله و مامان جون دل بردی… دخترکم شاید به زودی اتفاق های خیلی خیلی مهمی رخ بده که سرنوشت همه ما رو عوض کنه و من و بابایی سخت منتظریم ببینیم سیب زندگیمون چقدر میخواد پیچ و تا ب بخوره و البته مثل همیشه با روی باز و گشاده از همه اتفاق های خوب استقبال می کنیم…

تو امروز دقیقا ۸ ماه و ۹ روز داری و لثه هات خیلی زیاد اذیتت می کنه طوری که با چشمای معصومت من رو نگاه می کنی و لبهاتو فشار میدی روی هم و ناله می کنی! امیدوارم خیلی زود و راحت مرواریدهای کوچولو رو توی دهنت ببینم .. مامان جون امروز یا فردا برات آش دندونی درست می کنه…

دلبرکم خنده هات نفس مامان رو ازش می گیره… وقتی قهقه می زنی همه توجه شون به تو جلب میشه و اینقدر ناز و با انرژی می خندی که هر کسی دور و برت باشه باهات همراهی می کنه…

خیلی زیاد دوست داری چهاردست و پا بری یا از لبه مبل و میز بگیری و بایستی وبا پتو یا پستونکت بازی کنی.. البته نسبت به پتوت تعصب داری و کسی غیر از خودت اجازه نداره بهش دست بزنهو با حوصله تمام باهاش بازی می کنی! و البته اکثر واقع سعی می کنی لبه پتوت رو بکنی تو دهنت و لثه هات رو باهاش بخارونی..

تا حالا هر چی برات درست کردم دوست داشتی و با  اشتها خوردی .. عاشق نان هستی از هر نوعش فرقی نمی کنه اما خرما رو دوست نداری و در کل با طعم شیرین رابطه خیلی خوبی نداری… چند روزی هست که تخم مرغ رو هم بی اشتها می خوری.. امرز خاله یاسی گولت زد و تخم مرغ رو روی نون گذاشت و با ولع خوردیش :دی

پایان ۸ ماهگی تقریبا ۸ کیلو وزن داشتی و ۴۳٫۵ دور سرت بود و قدت هم هزار ماشالله ۷۴ بود :*

پ.ن:

* دوست های قدیمی و جدید برامون دعا کنید Smile

* غلط های تایپی و نگارشی رو بر من ببخشایید که خیلی فوری نوشتم و مجال ادیت ندارم..

* این هم دخترک تو روز تولد مژده نازنازی عشق خاله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)