دياناديانا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

پرنسس دياناي من

ترد نمکی

1389/1/1 11:18
87 بازدید
اشتراک گذاری

سرمو انداختم پایین و تو لاک خودمم… فکرم هزار جای مختلف هست اما دلم حسابی آرومه… می رم و آروم روی صندلی می شینم تا صدام کنه … بعد از ۱۰ دقیقه ای می یاد و با یه لبخند قشنگ روبروم وایمیسته … برگه رو می ده دستم و می گه مبارکه… مات و مبهوت نگاش می کنم و می گم جــــــــدی می گی؟؟؟؟
نمی دونم چه طوری خودمو به خونه می رسونم… هنوز رضام نیومده… وضو می گیرم و مشغول نماز می شم … نماز مغرب و عشاء که تموم می شه نیت می کنم و دو رکعت نماز شکر می خونم… رضا می رسه … بعد از سلام و احوال پرسی می گه ” چی شد؟”
بغلش می کنم و می گم :” داری بابا می شی دیوونه… ” با گفتن این حرفم اشکای هردومون سرازیر می شه ….
حس یه موجود زنده تو وجودت واقعا لذت بخشه… وقتی تو سونوگرافی تصویرش رو می بینی، وقتی علائم وجود داشتنش رو می بینی همه سختی ها، همه شب نخوابیدن هات، همه حالت های جور واجور ومختلف، همه تهوع هایی که امانت رو بریده یادت می ره…
گاهی با بهت تو آینه به خودم و شکمم نگاه می کنم و باورم نمی شه این منم که دارم مادر می شم؟ وقتی عکس سونو رو می بینم، دست و پای کوچولوشو، شکم و سرشو، باورم نمی شه که این موجود بچه منه؟
نی نی مون طبق محاسبات من هفته ۱۳ رو تموم کرده و به امید خدا شهریور ماه به دنیا میاد… به آینده اش دلگرمم، وقتی پدری مثل رضام رو می بینم که از همین حالا داره برنامه ریزی می کنه برای تربیتش دلم آروم می شه..
خـــدایا شکــرت که من یکی از خوشبخت ترین آدم های روی زمین هستم.
بعد از این همه ورراجـــــی … سال جدید رو به همتون تبریک می گم و از خدا براتون بهترین ها رو آرزو می کنم…
مراقب خودتون و اطرافیانتون باشید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)